"به زندگی من و بابا خوش اومدی پسر گلم."
نویان جونم میخوام روز تولدت رو خیلی با جزییات واست بنویسم که خوب خوب یادمون بمونه که قشنگترین روز زندگیمون ججوری رقم خورد. باشه مامانی؟؟؟ از چند روز قبل از تولد شما خاله حدیث و عمو کاوه و مامان جون وجیهه و باباجون سعید اینا اومده بودن خونمون. قرار شد که شب قبل تولد شما بریم تهران خونه دایی مجید بمونیم چون خونه ما کرجه و بیمارستانی که مامانی میخواستم شما رو اونجا بدنیا بیارم نزدیک به خونه دایی مجید بود. این کار رو واسه این کردیم پسر گلم که تو ترافیک سنگین صبح اتوبان تهران - کرج نمونیم و من اینجوری خیالم راحت بود که چند دقیقه ای میرسیدیم به بیمارستان. بیمارستان صارم تو اکباتان هستش پسرم و مامانی و بابای...
نویسنده :
مامان هدا
16:42